بنشین کنار شیشه
رویای من ببین
از چشمهی خیال
چهها میچشانیام...!
- ۰ نظر
- ۲۱ تیر ۹۷ ، ۱۲:۰۳
بنشین کنار شیشه
رویای من ببین
از چشمهی خیال
چهها میچشانیام...!
هرگز نکشم منّتِ
مهتاب جهان را
تاریکی شبهای مرا
روی تو کافیست!!
کیفیت را فدای کمیت نکنید
یک دانه نابش را داشته باشید
یک عمر به عالم و آدم پُزش را بدهید...
رنگین کمان ها
به چشم بهم زدنی ناپدید میشوند
مرا ببوس ...
جوری که شکوه بکرِ ابرهای کوهستان را توی دستانم لمس کنم ...
چشمانم را ببندم ، گم شوم ... و خودم را در سکوتِ کویر ، میانِ گرمایِ آغوشِ تو پیدا کنم ...
مرا ببوس ...
آنقدر عمیق ، که تمامِ جانم مست شود ،
اشک شوق از چشمانم بریزد ،
و گونه هایم از شدت عشق تو ، تب کند ... !
مرا جوری ببوس ؛
که زمان ، میانِ التهابِ لب هایت متوقف شود ،
و من ... تا ابدِ همین ثانیه ، متعلق به تو باشم ...
می خواهم در انقلابِ بوسه ات ، منهدم شوم ،
پیکرِ بی جانم را میانِ امنیتِ بازوانت رها کنم ،
تو مالکِ تمامِ جانم باشی ؛
و من ... سهمِ مطلقِ لب های تو ...
من برایِ حل شدن در تو آماده ام ...
مرا میانِ استحکامِ بازوانت بپیچ ،
و بدونِ هیچ مراعات و بهانه ای ؛
به اندازه ی تمامِ ثانیه های نبودنت ؛
ببوس ... !!!
می گویند:
خوش به حالت!
از وقتی که رفته حتی خم به ابرو نیاوردی…!
نمی دانند بعضی دردها
کمر خم می کنند، نه ابرو
هر شب برایم
یک شب بخیر بفرست
بلکه شب های بی تو را بخیر بگذرانم
دوست داشتن به بیان کردن نیست
به حسی که باید بی کلام هم لمس بشه